بصیرت ولایی

اقتدارملی

بصیرت ولایی

اقتدارملی

متن آرام بخش

❤️بگذارش به اشتراک تا لبخند رولب همه جاری کنی.

این متن آرامش خوبی به آدم میده❤️


ﺑﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻗﻬﺮ ﻧﮑﻦ ﭼﻮﻥ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﻨﺖ ﻫﯿﭻ ﮐﺴی رﻮ ﻧﻤﯽ ﮐﺸﻪ


قدیما اگه نون و تخم مرغ تموم میشد ، راحت می پریدیم و زنگ همسایه رو هر ساعتی از شبانه روز می زدیم و کلی باهاش می خندیدیم ...

این روز ها اگه همزمان ، درب واحد اونا باز شه بر میگردیم تا که مجبور نشیم باهاش سلام علیک کنیم ...


قدیما از هر فرصتی  استفاده می کردیم که با دوستا و فامیل ارتباط داشته باشیم چه با نامه چه کارت پستال و چه حضوری ...

این روزها با "بهترین دستگاه های رسانه ای" هم ، ارتباط با هم نداریم


قدیما یه تلویزیون سیاه و سفید داشتیم و یه دنیای رنگی ...

این روزا تلویزیونای رنگی و سه بعدی و یه دنیای خاکستری


حیف قدیما توی قدیما موند

حکایت

مردی وارد خانه شد و دید همسرش گریه می کند. ازاو علت را جویا شد، همسرش گفت گنجشک‌هایی که بالای درخت هستند وقتی بی‌حجابم به من نگاه می کنند و شاید این امر معصیت باشد.

مرد بخاطر عفت و خداترسی همسرش پیشانیش را بوسید و تبری آورد و درخت را قطع کرد.

پس از یک هفته روزی زود از کارش برگشت و همسرش را در آغوش فاسقش آرمیده یافت!

شوهر زن فقط وسایل مورد نیازش را برداشت و از آن شهر گریخت...

به شهر دوری رسید که مردم آن شهر در جلوی کاخ پادشاه جمع شده بودند. وقتی از آنها علت را جویا شد، گفتند؛

از گنجینه پادشاه دزدی شده.

در این میان مردی که بر پنجه ی پا راه میرفت از آنجا عبور کرد.مرد  پرسید او کیست؟

گفتند: این عارف شهر است و برای اینکه خدای نکرده مورچه‌ای را زیر پا له نکند، روی پنجه ی پا راه می رود.

آن مرد گفت بخدا دزد را پیدا کردم مرا پیش پادشاه ببرید.

او به پادشاه گفت؛

عارف همان کسی است که گنجینه تورا دزدیده است.

عارف پس از بازجویی به دزدی اعتراف کرد

پادشاه از مرد پرسید:

چطور فهمیدی که او دزد است؟

مرد گفت: "تجربه به من آموخت وقتی در احتیاط افراط شود و در بیان فضیلت زیاده روی شود بدان که این سرپوشی است برای یک جرم".


همه آرزوهایت را به خدا بسپار

روزی یک کشتی پراز عسل

مراحل خردمندانه توسط آقایان

مراحل خرید هندونه توسط آقایون:


1– بو کردن هندونه

2 – پرت کردن و گرفتنش از رو هوا

3 – وزن کردن با دست

4 – شمردن خطهای هندونه

5– زدن روی هندونه و شنیدن صدای مورد نظر

6– نگاهِ عالمانه به اطرافیان در میوه فروشی که آره آقا من این کارم 

7 – خریدن هندونه

8 – آوردن به منزل

9 – همه رو چنگال به دست جمع کردن

10– دست و سوت و جیغ و هورای حضار

11 – شکستن هندونه

12 – پذیرایی از اهل منزل با هندونه سفید با طعم خـــــیار